روایت حجت الاسلام و المسلمین مرادی مسئول موسسه جهادی تبلیغی بلاغ مبین از دیدار ۴۲ فعال جهادی با رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۱۰مرداد۹۸

اولین بار سال ۱۳۸۲ بود که به بهانه جهادی خدمت ایشان رفتم، آقا آن سال را سال خدمت رسانی نام گذاری کرده بودند و من طلبه ای بیست ساله در حوزه علمیه مروی تهران بودم، با رفقای طلبه و دانشجو نشستیم و گفتیم چه کار کنیم که به قدر خودمان تلاش کنیم، حرف آقا زمین نماند و لبیک گفته باشیم
تصمیم گرفتیم به منطقه محرومی برویم و کار فرهنگی و خدماتی انجام دهیم
الان از آن زمان ۱۷ سال می گذرد، اول فکر می کردیم می خواهیم به مردم محروم خدمت کنیم، بعد از چند سال فهمیدم که محروم خودمان هستیم و در اصل داریم به خودمان خدمت می کنیم، هر چند ظاهر امر به گونه دیگری است.
حالا سال ها از آن روزها می گذشت ولی جهادی در خون ما رفته و دیگر نمی توانیم آن را ترک کنیم، اصلا جهادی زندگی ما را متحول کرد، سبک زندگی ما شد و به زندگی ما جهت داد.
گروه جهادی کوچک سال ۸۲ ، الان یک موسسه جهادی است با ۵گروه زیر مجموعه و فعالیت در عرصه های مختلف فرهنگی، بین المللی، زیست محیطی، ادیان ابراهیمی و... البته همه با رویکرد جهادی و با ظرفیت طلاب جهادی
دو سالی هم هست که حوزه علمیه ای جهادی در تهران راه انداخته ایم که طلاب علاوه بر خواندن جدی و عمیق دروس حوزه، به فعالیت های جهادی می پردازند و جهاد را هم منحصر در مناطق محروم نمی دانند، بلکه از شهر و محله خود نیز غافل نیستند و از مدارس اطراف تا واگن های مترو و ... عرصه جهاد آن ها است.
حالا قرار بود که پیش حضرت آقا برویم و از جهاد و جهادی بگوییم. چه بگویم برای کسی که شعله جهاد را در دل ما روشن کرده بود.
با مشورت با دوستان قرار شد به ایشان بگوییم که آن شعله ای که روشن نمودید ، چه ثمرات و نتائجی داشت.
چندین ساعت طول کشید تا جملات را در کنار هم چیدم و از میان انبوه مطالب، بخشی را گلچین نمودم.
قبل از دیدار گعده ای با دوستان دیگر جهادی داشتیم و آن ها هم نکاتی را گفتند که باعث تغییراتی در صحبت هایم شد، می خواستم تمام سعیم را بکنم تا در کلماتی کوتاه ، مطالب زیاد و قابل توجهی را برای حضرت آقا بگویم. بالاخره قرار بود وقت رهبری را بگیرم که دقایقش متعلق به میلیون ها انسان است و این تکلیفم را سنگین می کرد.
بالاخره زمان موعود رسید و ما به اتاق ساده ای که محل دیدارهای خصوصی بود رفتیم، حضرت آقا وارد شدند و صحبت ها شروع شد
من نفر سوم بودم و به سرعت نوبتم شد.
حضرت آقا با دقت به صحبت ها گوش می دادند و در بین صحبت ها سوال می پرسیدند، مثلاً وقتی به برگزاری جهادی در سایر کشورها اشاره کردم، فرمودند کدام کشورها و این بهانه ای شد که آقای علیخانی مسئول بخش بین الملل ما گزارش کارها را به حضرت آقا بدهند و دستشان را ببوسند
در مورد #مدرسه_علمیه_امام_خمینی_ره_۲ سوالات متعددی پرسیدند، مدرسه کجاست، چند طلبه دارید، در مترو چه کار می کنید، ریز مسائل را حضرت آقا با دقت می پرسیدند، صحبت باقی دوستان هم همین گونه بود، حضرت آقا با ذوق و شوق به صحبت ها گوش می دادند و سوالات متعددشان نشان از اهمیت مطالب برایشان داشت
بعد هم فرمودند نکاتی می خواستم بگویم که دیدم شما به آن ها توجه دارید و دیگر نمی گویم و فقط به دو نکته بسنده می کنم
نکته اولشان بلندکردن همت و اکتفا نکردن به حد و مقدار خاصی بود و این که با تلاش شما باید جهادی گفتمان عمومی در کشور شود، نکته دومشان هم غفلت نکردن از خودسازی و جهاداکبر
ختم این دیدار خاطره انگیز هم نماز جماعت بود و هدیه انگشتر حضرت آقا به تک تک بچه ها
و ختامه مسک و الحمدلله رب العالمین
https://ble.im/hasanemoradi