1

#زائر_مولا

تکان خوردن لبهایش که از زیر ماسک معلوم نبود ولی پچ پچ حرف زدنش را  نتوانست مخفی کند!

پرسیدم: «داری چی میگی؟» بجای اینکه بگوید «بیخیال» سرش را به حالت خاصی بالا انداخت.

کنجکاوی امانم نمیداد. پاپیچش شدم. دست آخر گفت: «معنی شعر روی لباسمو میدونی؟!» گفتم: «خب شعر امیرالمؤمنینه که میگه هر کی از دنیا بره، منو می بینه» گفت: «این بنده خدا که #کرونا داشته و از دنیا رفته هم مشمول همین وعده شده؛ پس زائر آقاست. منم گفتم تا "آقا" بالای سرشه، یه سلام بدم»

در حقیقت او اجساد کرونایی که همه از آنها دوری می جویند را غسل نمی داد، بلکه آستین بالا زده بود برای غسل دادن زائران مولا...


2

#میت_رایگان

هر چیزی رایگانش وسوسه انگیز است بغیر از «اموات رایگان»؛

همان پیکری که با هویت نامعلوم یکسال یا بیشتر در #پزشک_قانونی در انتظار یکی از بستگان و بازماندگان مانده و حسابی از بین رفته و حالا  روی سنگ #غسالخانه افتاده.

شستن چنین پیکری «دل» می خواهد که گاه می بینی هر کسی سر خودش را به کاری گرم می کند تا از زیر این بار شانه خالی کند.

بیست سال بیشتر نداشت. داوطلبانه پای سنگ می آید برای تغسیل.

اولین لیف را که بر بدنش می کشد، پوست .................... . ناظر می گوید «لازم نیست ادامه بدهی آب بگیر و فقط #غسل بده»

و اینگونه « #میت_رایگان » به دست همان غسالی که به بهانه #کرونا وارد غسالخانه شده بود غسل داده شد.


3

#کفن_نویسی

به دلم افتاد روی کفن این میت چیزی بنویسم.

با ماژیکی که برای نوشتن روی لباس غسالها آورده‌ بودم، روی کفن نوشتم: «آمدم ای شاه پناهم بده»

فردا که شد خانواده‌اش آمدند غسالخانه و با پرس‌وجو فهمیدند که من آن جمله را نوشته‌ام. علتش را پرسیدند و گفتند: «روی همه کفن‌ها همین شعرو مینویسید یا هر کس یه جمله‌خاص؟» منم گفتم: «اصلا برای کسی نمی‌نویسیم، فقط ایشون بود» 

شگفت‌زده شده بودند،گفتند:«مگه شما مرحوم رو میشناختید؟» علت پرسششان را نمی‌فهمیدم و با تعجب گفتم: «چرا باید بشناسم؟» اما پاسخ آنها مرا به دلم امیدوار کرد؛ گفتند: «ایشون تا وقتی زنده بود، هر ماه می‌رفت پابوس امام رضا...»